(ژَ فْ) (اِ.) آب و چرک گوشههای چشم خواه تر باشد خواه خشک.
(ژَ) (اِمر.) نک ژفک.
(ژَ دَ) (مص ل.) تر شدن.
(رَ دِ) (ص مف.) تر شده.
(ژِ) [ فر. ] (اِ.) ماده ظاهراً جامد از محلول کولوئیدی که به حالت ژله منعقد شدهاست.
(ژِ) [ فر. ] (اِ.) مادهای لزج و چسبنده که از جوشاندن استخوان در آب به دست میآید و در صنعت و تهیه مواد غذایی مورد استفاده قرار میگیرد.
(ژِ لِ) [ فر. ] (اِ.) لرزانک، آب میوه پخته شده در شکر که در هوای سرد منعقد میشود.
(ژِ) [ فر. ] (اِ.) عامل انتقال دهنده صفات ارثی.
(ژِ دَ) [ فر - فا. ] (حامص. اِ.) درمان اختلالهای وراثتی با استفاده از روشهای مهندسی ژنتیک.
(ژِ نِ) [ فر. ] (اِ.) ارثی، موروثی، علم وراثت.
(ژَ) (اِ.) کهنه.
(~.) (اِ.) آتش زنه.
(ژَ دِ یا دَ) (ص. اِ.)
۱- پاره.
۲- کهنه.
(~.) (ص.) بزرگ، عظیم.
(~.) (ص فا.) کهنه پوش.
(~.) (حامص.) پوشیدن لباس کهنه و فرسوده.
(ژِ نِ تُ) [ فر. ] (اِ.) وسیلهای که بر اثر القای الکترومغناطیسی انرژی مکانیکی را به انرژی الکتریکی تبدیل کند، مولد برق، مولد. (فره).
(ژِ نِ) [ فر. ] (اِ.) عنوانی است مربوط به افسر عالی رتبه در ارتشهای خارجی.
(~.) [ فر. ] (اِمر.) مقام نظامی تشریفاتی که از سوی فرمانده کل تعیین میشود.
(ژِ نِ) [ فر. ] (ص.)
۱- کُلّی، همگانی.
۲- فاقد نام تجارتی.