(چِ) [ انگ. ] (اِ.) محور سیم پیچ شدهای که در داخل استوانه استارت و یا دینام قرار دارد.
(رَ) (اِ.) آرنج.
(رْ ئ ُ) (اِ.)
۱- قومی از نژاد هند و اروپایی ساکن در کشور آلبانی.
۲- در فارسی: سبیل کلفت، غول بی شاخ و دُم.
۳- زن ستیزه گر و آشوب طلب.
(رِ) (اِ.) مرفق، مفصل میان ساعد و بازو.
(~.) (اِ.)
۱- رنگ، لون.
۲- سُرخاب.
۳- گونه، روش.
(~.) (اِ.)۱ - رنج، اذیت، آزار.
۲- مکر، حیله.
(رَ) (اِ.) آرنج.
(رِ) (اِ.) آرواره.
(رِ) (اِ.) هر یک از دو قطعه استخوان که حفرههای اندامی دندان در آن جای دارند، فَک.
(بَ)(ص مر.)آن که استخوان شکسته و از جای برآمده را به هم پیوند زند، شکسته - بند.
(رُ) (اِ.) = آروق: گازی که در لولههای گوارشی ایجاد شود. اگر این گاز در معده باشد ممکن است با صدای مخصوصی از دهان خارج شود و اگر در روده باشد از مخرج خارج میگردد، باد گلو.
(اِ.) صفت نیک، خوی خوش.
(وَ) (اِ.) اروند، ارونگ.
(وِ) (اِ.) تجربه، امتحان، آزمایش.
(گُ) [ فر. ] (اِ.) عنصری شیمیایی، گازی است ساده، بی رنگ، بی بو و بی طعم که یک صدم هوا را تشکیل میدهد.
(ق.) = آره: کلمهای است برای تصدیق امری، بلی، بله ؛ مق نه، نی.
(اِ.) قسمت اصلی ملودیک اپرا.
(اِ.) مهم ترین شعبه نژاد سفید.
(اِ.) شقایق وحشی خودرو از نوع خشخاش.
(تُ کِ) [ یو. ] (ص.) طرفدار اشراف، عضو طبقه اشراف، آن که معتقد به حکومت آریستوکراسی است.