(اَ دَ)(مص ل.)
۱- تکان دادن دست و آستین به نشانه عفو یا بخشش.
۲- پشت پا زدن، ترک گفتن.
۳- رقصیدن.
۴- اجازه دادن.
(دِ) (ص.) طماع، آزمند.
(سَ خُ) (ص.)
۱- دارای آستین بدون حلقه که به صورت یک پارچه بریده و دوخته شدهاست.
۲- (کن.) خودسر، به اختیار و خواست خود.
۳- مستقل از دیگران.
(ص فا.)
۱- فروتن.
۲- مطیع، فرمانبردار.
(نِ) (اِمر.) تخم مرغ، خایه.
(سْ) [ فر. ] (اِ.) عارضهای که بر چشم رسد و به سبب آن، نمیتوان اندام جسمی را به طور واضح و آشکارا دید. این عیب به علت نامنظم بودن قرنیه (که کروی نباشد) و یا جلیدیه (که نامنظم باشد) ...
(دَ) (اِمر.) آسیابی که با دست کار کند.
(سَ دِ) (ص مف.) آماده، مهیا.
(سُ دِ) (ص مف.) نیم سوز، هیزم نیم سوخته.
[ فر. ] (اِ.) مخلوطی از قیر و شن و ماسه که به رنگ قهوهای یا سیاه است که در پوشش کف خیابانها، جادهها و پشت بام به کار میرود.
[ فر. ] (اِ.) نفس تنگی، اختلال در تنفس به علت انسداد برونشها و آلرژی.
(س ِ) [ په. ] (اِمر.)
۱- سپهر، فلک.
۲- هر یک از طبقات هفتگانه یا نه گانه افلاک در نظر قدما، فلک.
۳- یکی از ایزدان.
۴- روز بیست و هفتم از هر ماه خورشیدی. ؛ ~ به زمین آمدن کنایه ...
(~. جُ) (ص مر) تهیدست، فقیر.
(~. دَ رُِ) (اِمر.) کاهکشان، کهکشان.
(~.) (اِمر.) نام روز بیست و هفتم از هر ماه خورشیدی.
(~. سَ) (ص فا.) طالع بین.
(~. غُ رُ بِ) (اِمر.) (عا.) = آسمان غرغره. آسمان غرش: رعد، تندر.
(~. غُ رُِ) (اِمر.) نک آسمان غرنبه.
(~ُ) (اِمر.) حرفهای بی سر و ته، سخنهای بی فایده.
(~. نِ) (اِمر.) سقف، آسمانه.