(مَ دَ) استقبال کردن.
(وَ) (اِمر.) نک پیشاوند.
(اِ.)
۱- نوکر، پیشخدمت.
۲- کارپرداز و مباشر افراد بزرگ و محتشم.
۳- شاگرد نانوا.
(~.) (حامص.)
۱- خدمتکاری، چاکری.
۲- معاونت، مباشرت.
(کِ. کَ دَ) (مص م.) تقدیم کردن هدیهای به کسی.
(هِ) (اِمر.) برآمدگی جلو زین اسب.
(شَ) (ق مر.)
۱- کاری که پیش از وقت انجام شود.
۲- پولی که پیش از وقت پرداخت شود.
(اِمر.)
۱- نزدیک تخت پادشاه، بالای مجلس.
۲- پادشاه، افراد محتشم.
۳- تخت، مسند.
۴- جلو ایوان.
۵- فرشی که پیش در بگسترانند.
(ص فا.)
۱- کسی که رویدادی را پیش از روی دادن میگوید.
۲- کسی که حرف مردم را به عرض شاهان و بزرگان میرساند.
(گِ رِتَ) (مص ل.)
۱- سبقت گرفتن، جلو زدن.
۲- برتری پیدا کردن.
(اِمر.)
۱- شاش، ادرار.
۲- شیشهای که ادرار بیمار در آن کنند و پیش طبیب برند؛ قاروره.
(ص مر.)
۱- پیشکار، معاون.
۲- خدمتکار، شاگرد.
۱ - (ص نسب.) گذشته، قبلی.
۲- کسی که در سالهای گذشته میزیسته. ج. پیشینیان.
۳- (ق.) پیشتر، جلوتر.
۴- اول، نخست.
۵- نیمروز، ظهر.
(~.) (اِمر.) وقت نماز ظهر.
(نِ) (اِمر.)۱ - قدیم، دیرینه.
۲- نخستین، اولین.
۳- سابقه.
(اِ.) جِ پیشین ؛ گذشتگان، سابقان. مق پسینیان.
(پِ رِ) (اِ.) سرزنش، ملامت.
(پِ) (اِ.) نیزه کوتاه، پیکان.
(پِ لِ) (اِ.) قدح شراب، ساغر، پیاله.
(پِ) (اِ.) خبر، پیام، مژده.