(~. گُ نَ) (اِمر.) یکی از سه آتشکده بزرگ عهد ساسانی که در شیز آذربایجان قرار داشت.
(~.) (ص مر.) نک آذریون.
(ذَ) (ص نسب.) منسوب به آذر، آتشی.
(~.)(ص نسب.)
۱- اهل آذربایجان.
۲- نام زبان قدیم سکنه آذربایجان.
(~.)(ص نسب.)۱ - آتشین.
۲- سنگ -های آتشفشانی.
(~.)
۱- (ص مر.) آذرگون، آتش رنگ.
۲- (اِمر.) نوعی شقایق که کنارش سرخ و میانش سیاه باشد.
(قِ) (اِ.) نک آزوقه.
(اِ.)
۱- زیب، زینت، آرایش.
۲- رسم، قاعده، قانون.
(بَ تَ) (مص م.) زینت کردن دکان و بازارها در روزهای جشن و شادمانی.
۱ - (اسم فاعل) پسوند فاعلی و آن به آخر مصدر مرخم = سوم شخص مفرد ماضی پیوندد و صفت فاعلی را سازد: خریدار، پرستار، فرماندار.
۲- پسوند مفعولی (اسم مفعول) گرفتار، کشتار.
۳- پسوند اسم مصدر و آن در اصل «تار» ...
[ فر. ] (اِ.) واحد مقیاس سطح برابر با ۱۰۰ مترمربع.
[ انگ. R.P.G ] (اِ.) نوعی موشک - انداز کوچک ضد تانک.
[ ع. آراء ] (اِ.) جِ رأی ؛ رأیها، اندیشهها.
(ری. اِفا.) در ترکیبات به جای «آراینده» آید: بزم آرا، جهان آرا، صف آرا.
(تَ) [ په. ] (مص م.)
۱- زینت دادن، زیور کردن.
۲- نظم دادن.
۳- آماده کردن.
۴- قصد کردن.
۵- مجهّز کردن (سپاه).
۶- هماهنگ کردن (موسیقی).
۷- غنی کردن، بی نیاز کردن.
۸- گماشتن، مأمور کردن.
۹- منقش کردن.
۱۰ - آباد کردن، معمور کردن. ...
(تِ)
۱- (ص مف.) مزیُن، زینت شده.
۲- منظّم.
۳- (ص.) آماده، مهیّا.
۴- آهستگی، درنگ.
۵- آسایش، راحتی.
۶- خاموشی، سکوت.
۷- امن، امان.
۸- بستر، خوابگاه.
۹- جایگاه، مقام.
۱۰ - جای خلوت.
۱۱ - (ق.) آهسته، به تأنی.
۱۲ - اطمینان خاطر.
۱ - (اِ.) قرار، سکون.
۲- درنگ.
۳- آسایش، راحتی.
۴- (ص.)ساکت، خاموش.
۵- امن.
۶- (ق.) به آهستگی.
(بَ) (ص فا.) تسکین دهنده، مسکن.
(دَ) (مص م.)
۱- آرام کردن.
۲- مطمئن کردن.
۳- سکونت دادن، اسکان.
(مِ)
۱- (اِمص.) آرامیدن.
۲- وقار، سنگینی.
۳- (اِ.) خواب کوتاه و سبک.
۴- فراغت، آسایش.
۵- صلح وآشتی.
۶- سکون.