(~.)(ص مر.) (عا.) زورگو و مزاحم، قلدر.
(چُ لِ) (ص.) (عا.) پارچه یا لباس ِ چین و چروک دار.
(چَ) (ص فا.) خرامان، خرامنده.
(چَ) (اِ.) پیاله شراب، پیمانه باده.
(چَ دَ) (مص م.) نک چمانیدن.
(چَ نِ) (اِ.) حیوان، جانور.
(~.) (اِ.) = چمان:
۱- کدویی که در آن شراب کنند؛ صراحی.
۲- پیاله شراب.
(چَ) (ص نسب.) ساقی، باده پیما.
(چَ دَ)
۱- (مص ل.) به ناز و خرام راه رفتن.
۲- (مص م.) خرامانیدن.
(چُ مِ) [ تر. ] (اِ.) نوعی از نشستن که کف پا را بر زمین بگذارند و زانوها را در بغل بگیرند. چندک و چمبک نیز گویند.
(چَ) (اِ.) = شمخال: نوعی تفنگ گلولهای یا ساچمهای سرپر که در قدیم متداول بود.
(چَ مِ) [ روس. ] (اِمر.) کیف بزرگ چرمی یا برزنتی یا غیره که هنگام سفر لباسها یا لوازم دیگر را در آن نهند.
(چَ مَ) (اِ.) زمین سبز و خرم، مرغزار.
(چَ مَ) (اِمر.)
۱- زمینی که در آن چمن بسیار باشد.
۲- زمینی که چمن در آن کاشته شود.
(~.) (ص فا.) باغبان.
(چَ مَ دِ) (ص فا.) خرامنده.
(چَ) (ص.)
۱- لگدزن.
۲- سرکش.
۳- اسب، قاطر یا الاغ بدرفتار.
(چَ) (ص.) کج، منحنی.
(چُ چُ) (اِمر.)
۱- گیوه.
۲- سُم اسب و استر و خر و گاو و مانند آنها.
(چُ چُ یا چَ چَ) (اِمر.) رفتار به ناز، خرام.