(دَ)۱ - (مص م.)خیساندن، نم دادن.
۲- آمیختن.
۳- سرشتن.
۴- (مص ل.) نم کشیدن، خیسیدن.
۵- تراویدن.
(اِ.) اول، شروع، ابتدا.
(دَ) (مص ل.) شروع کردن.
(زِ)(اِ.)آغاره، دوالی که بین رویه و تخت کفش دوزند تا آب و خاک به درون آن نرود.
(گَ) (ص فا.)
۱- آغاز کننده.
۲- در اصطلاح اسب دوانی، کسی که فرمان حرکت میدهد.
۱ - (ص نسب.)ابتدایی، بدوی.
۲- (اِ.) جانور و گیاه تک یاخته.
(دَ) (مص ل.) ابتدا کردن، شروع کردن.
(اِ.) نک آغل.
(پَ ش ِ) (اِمر.) درختی است بزرگ و بر آن کیسههایی پدید آید که پشه در آنها جای دارد؛ شجره البق، پش غال، پشه - خار، سارخک دار، سارشک دار، نارون نیز گویند.
(لِ) (اِمص.) تحریک، برانگیختن.
(لَ دِ) (ص فا.)
۱- محرک، محرض.
۲- مفتن، فتنه انگیز.
(دَ) (مص م.)
۱- انگیختن، شوراندن.
۲- آشفتن.
۳- تنگ فراگرفتن.
(دِ) (ص مف.)
۱- تحریک شده، انگیخته.
۲- پریشان ساخته.
۳- برشورانیده، برانگیخته به فتنه و فساد و جنگ.
(غَ) (اِ.) خشک رود، مسیر سیلاب که در بعضی جاهای آن آب مانده باشد.
(غَ دَ) (مص م.) نک آغاریدن.
(غَ) (اِ.) نک آغاری.
(غُ) (اِ.) نک آغوز.
(غِ تَ) (مص. م) آغندن، آکندن، پر کردن.
(غَ یا غِ تَ)
۱- (مص م.) خیس کردن، نم کردن.
۲- آلودن.
۳- (مص ل.) خیسیدن، نم کشیدن.
(غَ یا غِ تِ)(ص مف.)
۱- خیسانده، نم داده.
۲- آب داده.
۳- آلوده.