(~. بَ دَ) (اِمر.) بازی ای است کودکان را که در آن چشم یکی را بندند و دیگران پنهان شوند سپس چشم او را گشایند تا دیگران را پیدا کند، هر کدام را که پیدا کند بر او سوار شود ...
(~. بَ) (حامص.) افسونگری، ساحری.
(~. بِ) (ص مر.) منتظر.
(~. تَ) (ص مر.)
۱- بخیل.
۲- حسود.
(~. دَ) (مص ل.) نک چشم - پوشی.
(~. خُ دَ) (مص ل.) چشم زخم خوردن، هدف چشم بد شدن.
(~. تَ) (مص ل.) توقع و امید داشتن.
(~. دَ دِ)(ص مر.)بی شرم، بی حیا.
(~. رِ دَ) (مص ل.) نظر خوردن، چشم زخم خوردن.
(~. رَ دِ) (ص مف.) کسی که چشم زخم به او رسیده.
(~. رُ شَ) (اِمر.) پیشکشی که برای عروس وداماد یا تازه رسیده از سفر ببرند.
(~.) (ص مر.)
۱- کبود چشم.
۲- کنایه از: بی شرم و حیا.
(~. زَ) (اِمر.) آسیبی که از چشم بد به کسی رسد.
(~. زَ) (اِ.)
۱- مهره سیاه و سفید که برای دفع چشم زخم به گردن کودک آویزند.
۲- کنایه از: زمان بسیار کم.
(~. زَ دَ) (مص م.)
۱- چشم زخم خوردن.
۲- کنایه از: بیدار بودن.
(~. زَ دِ) (ص مف.) کسی که آسیبی از چشم بد به او رسیده باشد.
(~. زَ رِ. گِ رِ تَ) (مص ل.) نگاه خیره و غضب آلود کردن به کسی.
(~. سِ)(ص مر.) = چشم سفید: بی شرم، گستاخ.
(~.) (ص مر.) چشمی که از آن چشم زخم به کسی یا چیزی برسد.
(~. غُ رِ) (عا.) (اِمر.) نگاه خشم - آلود. تهدید، تخویف.