(چَ غَ) (ص.) هر چیز سخت و سفت، چیزی که زیر دندان جویده نگردد.
(چِ غِ) (اِ.) = چل: گل و لای.
(چُ غَ) (اِ.) جامهای مرکب از حلقههای آهنین که در روز جنگ پوشند؛ جوش.
(~.) (حامص.)
۱- سخن چینی کردن.
۲- غیبت.
(چُ غُ دَ) (اِ.) چگندر، چندر، گیاهی است از تیره اسفنجیان دارای برگهای درشت و پهن که مواد غذایی آن در ریشه ستبرش اندوختهاست و بر سه قسم است: چغندر رسمی، چغندر فرنگی و چغندر قند.
(چُ غُ) (اِ.) = چغوک. چغو: گنجشک.
(چَ دَ) (مص ل.) نک چخیدن.
(چَ) (اِ.)
۱- چوب بستی که تاک انگور و بیاره کدو و مانند آن را بر بالای آن بخوابانند.
۲- سقف، طاق.
(~.) (اِ.) زنجیر در اتاق، قلاب پشت در.
(چُ)
۱- (ص.) تنگ و چسبان ؛ مق. فراخ گشاد.
۲- (اِ.) جامه تنگ و چسبان.
(~. کَ دَ) (مص م.)
۱- بستن در.
۲- محکم کردن، سفت کردن.
(چَ تَ) (مص ل.) خمیدن، خم شدن.
(چَ تِ یا تَ) (ص مف.) خمیده، خم شده.
(~.) (اِ.) دروغ، بهتان.
(چَ دَ) (ص) نک چفته.
(چُ) (اِ.) چوبی که بر گردن گاو گردونه کش نهند. چقو، چغ، جوغ و یوغ نیز گویند.
(چَ قَ) [ تر. ] (اِ.) شرابخانه، میخانه، میکده.
(چَ قِ مِ یا مَ) (اِ.)
۱- غذایی از گوشت و تخم مرغ و پیاز.
۲- هر چیز سخت چون چرم و مانند آن.
(چِ) (ص.)
۱- کم عقل، نادان.
۲- دیوانه، مجنون.
(چُ) (اِ.) = چول. چر: آلت تناسل مرد، نره.