(کَ دَ) (مص م.) (عا.)
۱- سرِ حال آوردن.
۲- آماده کردن قلیان، چپق یا وافور برای استعمال.
(اِ.) آلتی مرکب از تیغه فولادین که به دستهای وصل است و آن برای بریدن و تراشیدن به کار رود. ؛~ی بی دسته ساختن کنایه از: کار ناتمام و بی ارزش کردن.
(کِ) (ص فا.)
۱- کسی که دیگران را با چاقو تهدید میکند.
۲- کسی که خرج خود را از راه زد و خورد و تهدید دیگران به وسیله چاقو تأمین میکند.
(اِ.) شلوار گشاد و بلند زنانه، که از کف پا تا کمر را میپوشاند.
[ سنس. ] (اِ.) نوعی مرغابی.
(اِ.) اسب، اسبی که موهای سرخ و سفید داشته باشد.
۱ - (اِ.) گودال.
۲- آشیانه مرغان.
۳- (ص.) گود، عمیق.
(کَ دَ) (مص ل.)
۱- گودال درست کردن.
۲- زیر خاک کردن، دفن کردن.
[ تر. ] (ص نسب.) سازنده، نوازنده، ساززن.
(ص.) چست، جلد، زرنگ.
(لِ) (اِمص.)
۱- با ناز و غرور خرامیدن ؛ رفتار از روی کبر و غرور.
۲- جولان.
(~.) (اِ.) زد و خورد، جنگ و جدال.
(~. گَ) (ص فا.)
۱- کسی که از روی کبر و غرور میخرامد.
۲- جنگجو.
(~.)(حامص.) جنگجویی، مبارزه.
(لِ) (اِ.) گودال، گو، گودال معمولا کم عمق.
(~. مِ) (ص نسب.)
۱- منسوب به چاله میدان محلهای در جنوب تهران.
۲- (عا.) تربیت نشده، لات.
۳- خالی از ادب، لات منشانه.
(اِ.) الک دولک.
(اِ.) خم، پیچ و خم.
(اِمر.) پرپیچ و خم.
(مِ) (اِ.) سرود، شعر.