(چِ) (اِمر.) کرم شب تاب.
(چَ) (اِمر.)
۱- چراگاه.
۲- کاه، علف.
(چَ دَ) (مص م.) نک چرانیدن.
(چَ دَ) (مص م.) علف خورانیدن به حیوانات.
(چَ) (اِمر.) جای چریدن حیوانات علفخوار.
(چَ) [ په. ] (ص.) روغن دار، روغن آلود، روغنی.
(~. تَ) (ص مر.) کسی که اعمال نیکش بر اعمال بدش فزونی دارد.
(~. زَ) (ص مر.)
۱- شیرین زبان.
۲- چاپلوس.
(~. زَ)(حامص.)
۱- شیرین زبانی.
۲- چاپلوسی.
(~. دَ)(ص مر.)۱ - چابک.
۲- ماهر، زبردست.
(~. دَ) (حامص.)
۱- چابکی.
۲- مهارت.
(چَ بِ) [ په. ] (اِ.) = چربیش: پیه سوختنی، چربی.
(چَ بَ یا بِ) (اِ.) = چربک. چربی. چربو:
۱- کاغذ چرب و تنک که نقاشان بر روی صفحه تصویر و طرح گذارند و با قلم مو صورت و نقش آن را بردارند.
۲- پردهای که بر روی شیر بندد؛ قیماق.
(چَ) (اِمر.) چربی.
(چَ بَ) (اِ.)
۱- نوعی نان روغنی.
۲- سرشیر.
(چَ بَ یا چُ بَ) (اِ.) دروغ، بهتان.
(چَ) [ په. ] (اِمر.)
۱- (اِمص.) پیه.
۲- ماده روغنی که روی آبگوشت جمع میشود.
۳- سرشیر، قیماق.
۴- (مص ل.) به ملایمت رفتار کردن، مهربانی نمودن.
(چَ دَ) (مص ل.)
۱- سنگین تر شدن چیزی بر چیز دیگر از حیث وزن.
۲- چیره شدن کسی بر دیگری.
(چُ) (اِ.) خواب سَبُک، حالت بین خواب و بیداری.
(چُ کِ) [ روس. ] (اِ.) = چتکه: ابزاری است برای محاسبه و آن چهارچوبی است دارای تعدادی میله که هر میله خود دارای تعدادی مهرهاست که به وسیله آن عمل جمع و تفریق را انجام میدهند. البته ...