(دِ) (ص مف.)
۱- گل یا میوه از درخت کنده شده.
۲- برگزیده، منتخب.
۳- گسترده و پهن شده به نظم.
[ په. ] (ص.) = چیره:
۱- پیروز.
۲- مسلط، غالب.
(رِ) (ص.) نک چیر.
(~. دَ) (ص مر.) ماهر، زبر - دست.
(~. دَ تِ) (حامص.) مهارت، زبردستی.
(رِ) [ په. ] (حامص.)
۱- پیروزی.
۲- تسلط.
[ په. ] (اِ.)
۱- شی ء.
۲- خواسته، دارایی. ؛~ خور کردن کسی مخفیانه دارو یا خوارکی راکه خاصیت جادویی داشته باشد به کسی خوراندن.
(فَ) (ص مر.) دارای فهم و شعور، باسواد و تحصیل کرده، صاحب اطلاع.
(اِمر.) لغز، معما.
(اِ.) نک ناب.
[ قس. چلنگر ] (اِ.) آلات و ادواتی که از آهن سازند مانند زرفین در و زنجیر و حلقههای کوچک و یراق زین و لگام اسب و رکاب.
(لِ) [ انگ. ] (اِ.) بخشی از دستگاه تهویه مطبوع که کار آن سرد کردن آب در حال گردش در دستگاه است، سردکن. (فره).
(اِ.)
۱- شکن، شکنج.
۲- (کن.) روی در هم کشیدن، در غضب شدن.
۳- (کن.) پیر شدن.
(ص فا.) در بعض ترکیبات به معنی «چیننده» آید: خوشه چین، گلچین.
(نِ) [ په. ] (اِ.)
۱- دانهای که مرغ از زمین برچیند و بخورد.
۲- دیوار گلی، هر طبقه از دیوار گلی.
(~.)(اِ.) کیسه مانندی که در امتداد مری اکثر پرندگان قرار دارد و چینه وارد آن میشود.
(اِ.) نوعی از گل نسرین.
(ص نسب.)
۱- اهل چین.
۲- هر چیز ساخته شده در چین.
۳- ظروف آبگینه که در قدیم از چین میآوردند.
[ انگ. ] (اِ.) ورقه نازک سیب زمینی سرخ شده.
(حر.) چهاردهمین حرف از حروف فارسی.