(ژِ) [ فر. ] (پیش.) از عناصر زبان علمی به معنی «زمین» است. «ژئوپلیتیک»، «ژئولوژی».
(ژِ ئُ) [ فر. ] (اِمر.) دانشی که به مطالعه نیروهای فیزیکی و جریانات داخلی زمین میپردازد.
(ژِ وُ لُ) [ فر. ] (اِ.) زمین شناسی، علمی که درباره زمین و چگونگی مواد و ترکیبات و تغییرات آن بحث میکند.
(ژِ ئُ پُ) [ فر. ] (اِ.) جغرافیای سیاسی.
(غَ) (اِ.) چینه دان مرغان.
[ فر. ] (اِ.) گیاهی است پایا از تیره پیچکیان که به کمک پیچکهای خود به دور درختان و تکیه گاههای اطراف میپیچد. ریشه آن به دو صورت است: نازک و استوانهای شکل و متورم و غدهای شکل. ساقه اش ...
(لِ) [ سنس. ] (اِ.)
۱- شبنم.
۲- تگرگ.
۳- باران.
(~.) (اِ.) چند قطعه چوب و تخته که به خیکهای باد کرده بندند و در آب اندازند و روی آن نشینند و از آب گذر کنند؛ جاله.
(مْ بُ) [ فر. ] (اِ.) گوشت (ران یا شانه) دود داده یا نمک سود خوک.
[ فر. ] (اِمر.) سربازی که مأمور حفظ نظم و راهها و جادههای خارج از شهر میباشد. امنیه، ضبطیه.
(مِ) [ فر. ] (اِمر.) ادارهای که مأمور حفظ و تأمین راهها و امنیت خارج از شهرها است.
(نْ) [ فر. ] (اِ.) مقوله تألیف ادبی و هنری که دارای ویژگی در سبک، شکل یا محتوا است.
(یِ) [ فر. ] (اِ.) اولین ماه از سال میلادی برابر با اواخر دی و اوایل بهمن.
(لِ) [ فر. ] (اِ.) نوعی عملیات تردستی مانند انداختن گویهای متعدد به هوا و گرفتن آنها که معمولاً در عملیات تردستی انجام میشود.
(اِ.)
۱- گیاهی است بی مزه، خاردار و خودرو که در صحراها میروید، شتر آن را میجود ولی نمیتواند فرو ببرد.
۲- کنایه از: سخن بیهوده.
(ی) (ص فا.) بیهوده گوی.
(حامص.) بیهوده گویی.
(ژِ) (اِ.) نک ژاژ.
(ژُ) (اِ.) لوبیا.
(کِ) [ فر. ] (اِ.) جامه بافته شده نسبتاً ضخیم.